لیلای ۲۵ ساله برای همیشه آسمانی شد و از او سه کودک دختر به جا ماند
زهرا کرامت کارمند دفتر واسا و فعال حقوق زنان در هرات، برای آگاهی دهی در مورد تعلیم و تربیه و ازدواجهای زیر سن به منطقه کبابیان هرات رفته بود. خانم کرامت در جریان اجرای وظیفه، در مورد دخترانی که زیر سن ازدواج کرده اند صحبت میکند و از روسای شوراها میخواهد تا در مورد ازدواجهای زیر سن صحبت کنند و یکی از این افراد از لیلا قصه میکند. داستان لیلا خانم کرامت را وا میدارد تا به دیدن او برود. وی جستجو میکند و میخواهد بیشتر در مورد لیلا بداند. وی در مییابد که نخاع شوکی لیلا به دلیل خشونت فزیکی همسر وی ضربه دیده و سپس از کار افتاده است.
زهرا در اسرع وقت موضوع را با چندین نهاد حامی حقوق زنان مطرح میکند تا راهی برای درمان و مراقبت از لیلا، پیدا کند.اما متأسفانه هیچ نهادی حاضر نشد که لیلا را کمک کند.
پس از تلاشهای متداوم خانم کرامت، بنیاد خیریه پیر هرات، مسئولیت یک تخت، ویلچر و مواد شوینده برای پانسمان کردن زخمهای لیلا را میپذیرد. این بنیاد از خانم کرامت میخواهد تا لیلا را شستشو بدهد. زهرا وقتی با بدن پر از زخم و التهاب لیلا روبرو میشود، وضعیت او را بدتر از آنچه که خود لیلا بیان کرده بود، حس میکند. وجود لیلا پر از زخم بوده تا جاییکه از بیتوجهی به زخمها وجود وی پوسیده شده بود. با توجه به این وضع، خانم کرامت از بنیاد خیریه پیر هرات میخواهد تا لیلا را در این بنیاد نگهدارند، اما این بنیاد به دلیل کمبود بودجه از پذیرفتن لیلا معذرت خواهی میکند و فقط یک شب به لیلا پناه میدهد.
زهرا صبح فردای آن روز لیلا را از بنیاد گرفته و به سمت صلیب سرخ هرات به راه میافتد و با همکاری فرشته یعقوبی از صلیب سرخ برای لیلا درخواست کمک میکند. زمانیکه داکتران وضعیت لیلا را دیدند با هم به زبان انگلیسی میگویند که وضع لیلا خراب است. اما به زهرا به فارسی میگویند که او را نمیتوانیم قبول کنیم.
زهرا به گروه وتساپ کمیته جندر مقام ولایت هرات پیام میگذارد و از درد لیلا برای تمامی افراد گروه مینویسد. خانم پاکزاد از پذیرش لیلا اباء میورزد و میگوید هر زمان که حال لیلا خوب شد، میتوانیم از او در شلتر میزبانی کنیم و اگر خودش خواست در قسمت موضوعات قانونی و استحقاق حقوق وی از شوهرش، قضیهی حقوقی وی را دنبال میکنیم.
خانم ملکه پیغام در همین گروه در پیام مینویسند که ما برای تداوی لیلا همکاریم اما داروی آنرا باید موسساتی که دم از حقوق زن میزنند، باید بپردازند.
زهرا بعد از تلاش زیاد به ریاست امور زنان میرود و با خانم انیسه سروری موضوع را شریک میکند. ایشان نیز یک هفته وقت میخواهند تا برای لیلا کمک جمع کنند ولی هیچ سرپناهی به لیلا داده نمیشود. خانم کرامت گزینهی دیگری نمییابد و مجبور میشود که لیلا را دوباره به خانه همسر او که دلیل این وضعیت بود، ببرد و از همسرش تعهد بگیرد که دیگر لیلا را لت و کوب نکند و به او وعده میدهد که یک هفته بعد دوباره برای تداوی لیلا خواهد آمد. او از رئیس شورای قریه کبابیان خواسته بود تا هر روز به ملاقات لیلا برود، زخمهای او را پانسمان کند و از وضعیتاش او را با خبر سازد.
ریاست امور زنان با دراز کردن دستیاری به سوی دو دفتر دیگر توانست فقط مبلغ ده هزار افغانی جمع آوری کند و آن پول هیچوقت درد لیلا را تسکین نبخشید. لیلا دیشب برای همیشه آسمانی شد و تمامی زنان مسول و مطلع از قضیه فقط تماشا کردند.
خانم پاکزاد مدیر دفتر ندای زن، خانم انیسه سروری رئیس امور زنان، بنیاد پیر هرات، ریاست صلیب سرخ، خانم دکتور پیغام و تمامی زنانی که خود را مدافع حقوق زنان میدانند، چگونه دیشب را به صبح رساندند؟
(فرزانه فهيم)